توی قطار نشستم گوشیم زنگ خورد...
جواب دادم..عادت کردم ناشناسهامو جواب بدم..از بس برای خونه دنبال گشتمووووو.......
یه اقایی بود به گرمی سلام کرد و گفتم شمااااااااااا؟؟؟؟
گفت ببخشید فکر کنم اشتباه گرفتم...
گفت یه موتوری بهم زد..سه چارتومن خسارتمه ولی زنگ زدم بهش بگم حلالت کردم چون شماره گذاشتییییی.....
گفتم شاید شماره شونو اشتباه گرفتین...
شماره مو خوندم.....
گفت همینههه...
گفتم ولی شما از حلالیتش پشیمون نشید...
خندید یه خنده ای که امیدش ناامید شده...و گفت اگرم نبخشم دستم به جایی بند نیست.....
اتفاق دوم
رسیدم راه اهن تهران...
یه خانم محجبه دیدم...نشسته روی زمین...یه بچه توی پتو روی پاااش درازه...
دیدم یه پسر جوون هم دور و برشه ولی دونفر ادم از پس اون بچه برنمیومدن....
گفتم خانم جان کاری ازم برمیاد.....گفت نه نمیتونیم ببریمش داخل...قطارمونم از دست رفت...
دیدم همه جای طفلی گچ گرفته ست...حدودا سوم چهارم ابتدایی..
رفتم پیش پلیسه گفت برو فلان جا....حالا من مضطرب که الان دارم نیفتم تو تایم ترافیک که اسنپی دیگه قبولم نمیکنه....
خلاصه که برانکارد براشون جور شد...
خانمه گفت ماشینمون تو دامغان چپ کرد...
میخوایم برگردیم نیشابور....
طفلی برای این هییییییچ کاریِ من میگفت رفتم امام رضا علیه السلام دعات میکنم..
هیییییچ اسنپی قبولم نکرد...
مترو تا مقصدم دقیقا یک ساعت بود و پیاده و تحت فشااااار باید میبودم...و ناااااا نداشتم...منم با اینکه به مسیرم فاجعه طولانی بود بی ارتی سوار شدم.
تا وسطاش خوب بود...یهووووووووووو من صورتی نمیخوام باشم..بی عرضه م...بی وجودم....ولییییی خففهههههههه شدم....خفههههه موندم....موسیقی زنده بزن و بخون و.....دست و جیغ و.....
اخرشم پسره گفت کارتخوان هست و....
کسی میشه بگه به کی دقیقا باید شکایت کنم حداقلللللل