بالاخره بعد از مدتها تونستم برم به وقت شام رو ببینم..
عاااااااااااااالی بود..
خدایا
چجوری یه عده ک حتی از دور دستی برآتش جنگ نداشتن مدعی اند ک اینا تخیله؟؟؟؟؟؟
وقتی اونی که وسطِ این آتیش بوده و هست میگه اینا تنها گوشه ای،وجزیی از حقیقته.......
چقد فیلمنامه دقیق نشون داد این شرایطی رو ک میشه با استفاده از ی عقیده "اسلام"و ابزار مشخصش"مثلا قرآن" مسیرهای متفاوتی رو انتخاب کرد..اینکه چقدر تمیز این حس منتقل میشه و به تو مخاطب یادآوری میکنه که یه ظهر عاشورا انسانهایی غول مظهر نبودن که جلوی حضرت ایستادن..همه شون نماز میخوندن..همه شون مثل این داعشی ها آیات قرآن خدا رو میخوندن..ولی جایی ک اصالت فکری صاخب این معجزه رو فراموش میکنن همون دین میشه وسیله ای برای ضدیت و عناد با دین حقیقی..
این حسی که همیشه تو عمق قصه دنیا رو نمیدونی چی میشه و گاهی تو فک میکنی درست فلان چیزه درحالیکه درستِ ماجرا چیزی دیگه ست و این تویی که در لحظه ی قیام حق و باطل بتونی بشناسی و تشخیص بدی حق رو از باطل..
اونجایی ک پدر ابوخالد ک داغدار مرگ پسرشه...میبینیم قرآن رو با تموم وجود باور داره ولی آیات رو در شکل نادرستش تعبیر و تفصیل میکنه...و فریب ظواهر آیاتی رو میخوره که برای فریب جهانیان به نام اسلام قرائت میشه و بعد همین آدم از منظر همون مسلمون نماها ک با آیات با روح افراد بازی میکنن و فریفته شون میکنن میشه منافق و به درک واصل میشه...
و چقدر بده که ماها خودمونو دور ببینیم از همه چیز..و همه این تفکرات چقد میتونه به ماهم نزدیک باشه..پس پناه میبریم به خدا از شر نفسمون و از هرآنچه ما رو از خدا دور میکنه...
خیلی حرف داره..من شرایطشو ندارم فعلا بیش ازین بحرفم..