یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

سلام به یُمن نام مبارک خدا...
اینجا نمیدانم چه پیش میآید اما...
میدانم دلم تنگ است..
نمیدانم چه میخواهی...
میدانم اتفاق روزگار تو را اینجا کشانده...
میدانم همگی تنهایی را تجربه کرده ایم...
حالا نمیخواهم جانماز آب بکشم...
اما درنگی کن..
حقیقتا چقدر سخت است تنهایی؟؟؟؟؟؟؟؟
این روزها رهبرم تنهاست...
امام زمانم تنهاست...
که ما کوفی منشانه مدام نامه ی دروغینِ جان نثاری برایشان مینگاریم...
و من مدعی تنهایی؟؟؟؟؟؟؟؟

اما نه.... حقیقتا خدایی دارم که به قول بزرگی:
بارها در زندگی درست جایی دستم را گرفته که میتوانست مچم را بگیرد.....

دعاکنیم...برای آدمیتمان...
برای ظهور...

گاهی باورم نمیشه..

جمعه, ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ۰۹:۵۴ ق.ظ

۳۵ سال از عمرمو چقددددددر الکی از دست دادم...

فرصتهای رشد رو...بیکاریهایی که...

چقددددر احساس تهی شدن دارم این ایام...

حس کسی که گذشته ای نداره..

یا گاهی گذشته ی تلخی داره....

 

روزها و شبها سپری میشن و عین کسی که مدام آذوقه شو جبران نکنه و از همون آذوقه ی همراهش مصرف کنه و روزی تموم خواهد شد..

حس میکنم دارم تموم میشم....

 

و حس میکنم حتی رمقی برای فزونی خودم ندارم....

نه رمقی برای تقلا در من مونده و نه رمقی برای هرچیزی برای رسیدن....برای بهتر رسیدن...برای مسیر...برای...

موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۲/۰۸/۱۲
فرزند آدم

نظرات  (۱)

بعضی ها همینو در پیری می‌فهمند ...

پاسخ:
همین الانشم روح و جسمم به نسبت خودم پیر و فرسوده ست...

بدترین حاله وقتی همه ی امیدات و انگیزه هات از دست میرن و تنهاااا میشی...


کاش درست شه این احوالات....

الهی حوّل حالنا الی احسن الحال...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی