یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

سلام به یُمن نام مبارک خدا...
اینجا نمیدانم چه پیش میآید اما...
میدانم دلم تنگ است..
نمیدانم چه میخواهی...
میدانم اتفاق روزگار تو را اینجا کشانده...
میدانم همگی تنهایی را تجربه کرده ایم...
حالا نمیخواهم جانماز آب بکشم...
اما درنگی کن..
حقیقتا چقدر سخت است تنهایی؟؟؟؟؟؟؟؟
این روزها رهبرم تنهاست...
امام زمانم تنهاست...
که ما کوفی منشانه مدام نامه ی دروغینِ جان نثاری برایشان مینگاریم...
و من مدعی تنهایی؟؟؟؟؟؟؟؟

اما نه.... حقیقتا خدایی دارم که به قول بزرگی:
بارها در زندگی درست جایی دستم را گرفته که میتوانست مچم را بگیرد.....

دعاکنیم...برای آدمیتمان...
برای ظهور...

۱۷ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است

حال دلم این روزها روبراه نیست...و حوصله ای نیست...از حرم چند جلد کتابی که چشمم را گرفت خریدم...از نسخه های چاپی لذت میبرم...

هرچند انصافا گران شده بود خیلیییییی...فقط یک کلیله و دمنه برای خواهرزاده ام خریدم ۸۲ تومن...انهم ن کامل...

ولی این کتاب هم کوچک بود هم عنوانش مرا جذب کرد و بی اندازه ارزان قیمتتتتتتت باورم نمیشد....البته بخاطر قیمت برنداشتمااااا سو تفاهم نشه ی وقت...

امروز گرفتم دستم....

واقعاااااا دوسش دارم....و باور دارم عباراتشو...

خوشحالم ک خریدمش...البته چنتای دگ هم خریدم ولی این چون از همه کوچولو موچولو تر بود شروع کردم...

برای رهایی از فکرهای این روزهام کمکه...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۲ ، ۱۴:۰۴
فرزند آدم

زنگ زدم بهش گفتم وقت داری حرف بزنیم گفت آره...

اونقد گریه م گرفته بود که نتونستم حرف بزنم...

قطع کردم...

چند دقه بعد دوباره تماس گرفتم...

شروع کردم باهاش صحبت کردن...

منو تموم حالاتمو خوب میشناخت..

شروع کرد به حرف زدنای جدی..

و ساده انگاری کردن کارهام....

نه که بی ارزش کنه کارهامو ها....نه ..فقط میگفت تو الان بعد از اینهمه مدت باید عادت کرده باشی..میگفت مگه چیکار میکنی..میشمردم...میگفت اینا که خب زیاد نیست..کدومش اذیتت میکنه میگفتم فلان...میگفت به بزرگتراش فکر کن...به ثوابش ...به اینکه برای خدا داری انجام میدی.. میگفت توی بهترین فرصت و شرایطی ازش بهره مند شو....

بهش گفتم اما دیگه نمیتونم....خندید..درحالیکه من اشک میریختم و حس استیصال داشتم...

بازم جدی ادامه داد که خب باید به خودت برسی سحری و افطار و..میدونست اولین چیزی که توی حالات روحی بدم رقم میخوره...غذا نخوردنه و بی اشتهایی...پرسید افطاری درست کردی؟؟؟گفتم اره...گفت قشنگ سفره بنداز ..غذا بخور که جون داشته باشی واسه کارات و برای اینهمه اشک ریختن هم مایعات زیاد بخور....

گفتم برای کی برای خودم تنهایی؟؟؟؟؟؟؟و بااااز گریه کردم...

و باز خندید و گفت خب آره منم ی سفره کامل تدارک میبینم فقط برای خودم...

و دعای سفره مو میخونم...

میدونستم... راست میگفت..

اولش ازینکه همدلی نکرد باهام ناراحت شدم ازش...

ولی هرچی از ظهر تاحالا به حرفاش فکر میکنم میبینم راست میگفت...

و من بااااید کمترررررر گلایه کنم...

باید بیشترررررررر شاکر باشم...

گااااااهی لازمه بجای نرمش در کلام با کسی که در استیصاله باید سخت و جدی بود...‌

خدایاااا شکرت....

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۰۹ فروردين ۰۲ ، ۰۳:۱۳
فرزند آدم

از دیروز حال بدی داشتم با هیچی خوب نمیشد....ی حس بد حالت تهوع ناشی از سردرد و چشم درد عمیق...بعد از یک روز تحمل اومدم اینجا از بزرگواران پرسیدم و قاعدتا توی اون ساعتها هیشکی نمیومد بخونه حتی اگر بلد بود درمان رو....

اومدم یه سر ببینم کسی راهکاری داشته واسم که حالم خوب شه یا نه...

دیدم خبری نیست...

رفتم کتاب استاد صفایی حائری رو گرفتم دستم(چشم های بسته چشمه های کور)

بازم تغییری نبود..

دوباره چک کردم ببینم کسی راهکار نداده؟؟

بار اول ستاره ی روشن سخنرانی استاد طاهرزاده بود گوش دادم ولی باز حالم همون بود و بلکه بدتر...

بار دوم ستاره ی روشن ،هشدار برای کبرا ۱۱ بود...

خوندم خداییش باهاش ذوق کردم..انقد ک یادم رفت حال بدمو...

نمیگم کاملا معجزه کرد...ولی واقعاا قابل تحمل شده حالم اونقدری ک بتونم کارامو کنم ی سری شو....‌اونقدری که مطلب قبلی رو که راهکار خواستم پاک کردم...

خدا خیرتون بده و به زندگی هاتون برکت بسیار بده...و سلامتی و تندرستی ضمیمه زندگیتون باشه....

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۲ ، ۰۹:۴۸
فرزند آدم

همیشه حرم ک میرفتم دوس نداشتم کسی رو هل بدم..برا همینم نمیرفتم سمت ضریح..از عقبتر سلام میدادم...

الان بعد از سالها خب یادگرفتن ک صف ببندن و ...

رفتم توی صف...

بار اولم بود...

دیدم من روسیاه چی دارم..با چ رویی برم جلو قدم بردارم....

 

نیابتا عرض ارادت کردم....

گستاخی بود اما زیارت رو ب نیابت از امام زمان رفتم...

قدم برداشتم گفتم قدمهای من بی اعتبارن و آلوده....

اما دگ پای من واسطه ست...آلودگیاشو نبینید...

رفتم دستای آلوده ی من روسیاه ب ضریح ک خورد خجالت کشیدم...

تو دلم یهو ی چیزی اومد ک اشکام روون شد...

گفتم امام غریبم برای غربتت همین بس ک منِ سراپا خطا و بدی اومدم زیارتت...

برای غربت مادرتون همین بس ک چادر روی سرم پنهون میکنه همه ی بدیهامو....

همه ب اعتبار چادرم برام احترام قائلن....

و سوختم ازین حجم غربت آل الله ....

ی لحظه هایی بود نمیدونستم چی بگم یا چی بخوام لال و مبهوت زل میزدم ب گنبد....

اون روزی ک از نماز صبح رفتم ک ظهر برای اولین بار حضرت آقا جانمونو ببینم و نشد....

وقتی دیدم همه دارن نامه میدن....

اومدم هرچی بگم دیدم در مقابل این عظمت هیچی نیست....

دیدم گستاخانه ست هر حرفی....

نوشتم دلتنگم ....

و چقدددددددر این دلتنگی عمیقه.....

 

فرداش رفتم رواق امام خمینی ره...

از خادم پرسیدم حضرت آقا کجا بودن حین سخنرانی...گفتن اینجا...دلم خوش بود ب جابی ک نفس کشیدن ایشون....

 

التیام دردهامون....

امام زمان...شما از همه غریبترید....ببخش ما رو ک درنهایت شما رو برای خودمون میخوایم.....

این باب الله الذی منه یوتی....

 

 

من که کاری نکردم تاحالا برای شما حداقل این فیلم رو نشر بدم...شااااید یکی ازین بامعرفتایی که میبینن کاری کنن...

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۲ ، ۰۷:۴۷
فرزند آدم

الهی فقط تو میدونی حالمونو...

میخورم حرفامو ب امید اینکه تو تسلایی بدی....

ک کمتر زبون ب گفتن سختی ها باز کنم..

ک بیشتر منتظر فرج و گشایش باشم...

 

نظری به کار من کن که زدست رفت کارم

به کسم مکن حواله که بجز تو کس ندارم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۲ ، ۰۷:۰۱
فرزند آدم

صداش توی گوشم پیچید...حس کردم حالش بد شده...

حس کردم دگ نفسش بالا نمیاد...مضطرب شدم پریدم قبل از اینکه چشمم بهش بیفته فریاد زدم...بابااااا....صدا زد بله بابا...

هیچوقت انقدر نترسیدم...حداقل یادم نمیاد...

حتی وقتی مامان جلو چشام سکته کرد...

خدایاااااا شکرت...در همه حال...هرچند ب لقلقه های زبان...ادای شاکرین رو در اوردنمو بپذیر...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۲ ، ۱۴:۳۵
فرزند آدم

خدایاااااا

تو ک میبینی و میشنوی....

هم دلم بهت قرصه ک هستی..ک میتونی...

هم دلم گرفته ک باورم نمیشه با اونهمه وصف مهربونیات ببینی حالمونو و فرجی نباشه این حالو...

خدایااااااا مددی کن...

 

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۲ ، ۱۷:۳۰
فرزند آدم