یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

سلام به یُمن نام مبارک خدا...
اینجا نمیدانم چه پیش میآید اما...
میدانم دلم تنگ است..
نمیدانم چه میخواهی...
میدانم اتفاق روزگار تو را اینجا کشانده...
میدانم همگی تنهایی را تجربه کرده ایم...
حالا نمیخواهم جانماز آب بکشم...
اما درنگی کن..
حقیقتا چقدر سخت است تنهایی؟؟؟؟؟؟؟؟
این روزها رهبرم تنهاست...
امام زمانم تنهاست...
که ما کوفی منشانه مدام نامه ی دروغینِ جان نثاری برایشان مینگاریم...
و من مدعی تنهایی؟؟؟؟؟؟؟؟

اما نه.... حقیقتا خدایی دارم که به قول بزرگی:
بارها در زندگی درست جایی دستم را گرفته که میتوانست مچم را بگیرد.....

دعاکنیم...برای آدمیتمان...
برای ظهور...

صداش توی گوشم پیچید...حس کردم حالش بد شده...

حس کردم دگ نفسش بالا نمیاد...مضطرب شدم پریدم قبل از اینکه چشمم بهش بیفته فریاد زدم...بابااااا....صدا زد بله بابا...

هیچوقت انقدر نترسیدم...حداقل یادم نمیاد...

حتی وقتی مامان جلو چشام سکته کرد...

خدایاااااا شکرت...در همه حال...هرچند ب لقلقه های زبان...ادای شاکرین رو در اوردنمو بپذیر...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲/۰۱/۰۶
فرزند آدم

نظرات  (۲)

عزیزدلم... صدای «بله بابا» گفتن‌شون توی خونه تون طنین انداز باشه الهی، الهی که عمر طولانی و با عزت داشته باشن و عاقبت بخیر باشن

پاسخ:
ان شاءالله با دعای خیر شما و بحق این ساعات اجابت دعا لباس صحت و عافیت ب تن همه بیماران بشه...از جمله پدر من...

از وضعی که توش هستین ناراحتم و قلبم براتون در فشاره...

هر بار به امیدی اینجا رو باز می‌کنم...

صبور باشید... صبور باشید... 

وَ اینجا بنویسید و بار رو از دوشتون بردارید. از نوشتن ابا نکنید. سبک شید که سبکبال بالای سر پدرتون باشید و با انرژی پرستاریشون و کنید. 

نبازید خودتون رو. ادبیاتِ گفتاریِ امیدبخشی داشته باشید. اطرافیان رو آروم کنید. با امام زمان زیاد خلوت کنید. 

صبور باشید. 

تنها کاری که از من برمیاد اینه که شنوای دردتون باشم. بنویسید و سبک شید. 

به ام یحیی میگم خصوصی باهاتون مکالمه کنه. هر پیامی رو هم نخواستید عمومی کنید نیازی به جواب نیست. اوضاع شما رو می‌دونیم. 

فضای بیمارستانیِ پدر رو براش تبدیل به خونه کنید. کتاب بخونید براشون، فیلم ببینید، فیلم‌های خنده‌دار یا امیدبخش دانلود کنید ببینید. بالای سرشون یادآور بیماری نباشید. 

می‌دونم می‌دونید. اما گفتنِ این حرفها این توهم رو به من میده که کمکی کردم به اوضاع... 

 

پاسخ:
بزرگوارید...
ممنونم ازینکه هستین شما و ام یحیای عزیز..
برای هر عبارتتون حرفای زیادی دارم...
برای خنده..
برای فضای بیمارستانی..
برای هر چیزی ک نوشتین...
کاشکیییی میتونستم دردامو بگم...
دعامون کنید...
بی حدو اندازه محتاج دعای خیرتونیم...
ایمان دارم ک دعاتون در حق مون مستجابه..
ماه مبارک و سحر و آدمهایی ک بی اغراق از محترمترینهای زندگیم هستن....حتی ندیده...حتی کوچکترین عضو اون خانواده...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی