من فردا کلاس دارماااا...نظر نمیدین ک فردا چیکار کنم؟؟
بعدا نوشت؛ این پست رو اولش پاک نکردم فقط پیش نویس کردم ک نظراتش رو برا خودم محفوظ داشته باشم...
بعد متوجه شدم ک خب اگ بمونه خوبیش اینه ک شاااید ی روزی ب درد ی رهگذر دگ ای هم بخوره اون نظرا...فلذا دوباره برگردوندمش...
یه چیز دگ اینکه دیروز دوتا کلاسم تعطیل بود..کسی نیومده بود .یکیشونم دو نفر اومده بودن و براشون درباره کنکور حرف زدم..
یکی شونم ک خیلیاشون بودن براشون متناسب با رشته م بحث اقتصادیو مطرح کردم و ب زبون ساده گفتم ک ما رشد داشتیم و براشون اینو جا انداختم ک قیاس مع الفارق نباید انجام بشه وقتی میگی زمان شاه مادربزرگم میگه پیاز فلان قیمت تو باید بدونی کالای لوکس و ضروری اون وقتا چی بوده و....شاخص قیمت اون نسبت ب الان چ فرقی کرده و...
حتما دگ همه تون میدونید از چ مجرایی طرح موضوع کردم...
یکی از بچه ها گفت وااای خانم سرم درد گرفت...فکر کردم از پیچیدگی بحثه...بعد گفت باورم نمیشه...گفتم بلهههه....و درباره مرحله ی اول مقابله با جنگ نرم حرف زدم ک پذیرشش هست...گفتم شما یکی روتون اسلحله بکشه اولین کاری ک میکنید اینه ک دنبال دفاع و سپر میگردین و....
چون مقابله و جنگ و عناد اونو میبینید ...
تا قبول نداشته باشی جنگ جدید شکلش فرق داره و باز دشمنی و عناد هست و تو هدف هستی،گارد نمیگیری دنبال سپر و دفاع نمیگردی و...
بعد هم گفتم ی خصلتی ک ما ایرانیا رو ب اون میشناسن چیه ک ربطی ب انقلاب و دین و هیچی هم ندین مثلا بگید ک زمان شاه و قبل از اون و قدمت ایران باستان هم موید این باشه ...بچه ها فکر کردن کسی چیزی بذهنش نرسید...
منم اون لحظه مهمان نوازی رو مطرح کردم...
گفتم خب ببینیم توی جنگ نرم ک باورهای ما رو تغییر میدن با این ویژگی تمدنی ماها چیکار کردن....
بچه ها گفتن دگ کسی نمیتونه مهمونی بده چون گرونیه و...
یکی دگ گفت چشم و هم چشمی...
یکی دگ گفت اگ بیان با همون ی غدا راضی باشن از خدامونه و...
گفتم ببین اول میاد مث سالها پیش ما رو درگیر تجمل میکنه...
چجوری ...سفره ارایی و میز مزه و....
خب اینا کالای لوکس بودن...بخاطر همون چشم و هم چشمی و...شدن چی ؟کالای ضروری(غیرواقعی) ...خب تو یکی از باورهاتو داری کم کم از دست میدی بعدشم دلیلشو میذاری چی؟؟؟؟میگی مسائل اقتصادی....میگی ناکارامدی نظام و...(البته ناکارامدی نطام اون موقع ب عقل ناقصم نرسید)
یا اینکه گفتم قبلنا طرف لباس بچه بزرگترو برا بچه بعدی استفاده میکرد ...زشتم نبود..الان ی مهمونی میپوشه میگه تکراریه....زشته..
و بعد گفتم خب ما سال چندم شمسی هستیم گفتن ۱۴۰۲ گفتم من ۳۵ ساله بچه بودم ک با اعضای درجه یک بیرون ک میرفتیم پارکی جایی هرکس قابلمه غذاشو میاورد بی هیچ تکلفی....گفتم نکته شو دقت کن ۱۴۰۰ سال و قبلش ی طرف ببین در عرض حدود ۳۰ سال این هجمه ی دشمن چیکار کرد با باورهامون...نمیتونیم بگیم ک اونهمهههه ایرانی قبلنا اشتباه فکر میکردن الانا فقط دادن درست میگن....
و همه تایید کردن ...
و واااای...
تاااازه این ی مثاله
بعدش یکی از بچه ها گفت خانم ینی میگید نمیشه ماها قیمت فلان چیزو با فلان کشور هم مقایسه کنیم...گفتم چرا میشه...فقط باید معیارها رو یکسان کنی...
ینی کالاهای ضروری و شاخص قیمت اونا و ...همه ش ب درصد تبدیل میشه و قابل قیاس...
خلاصه ک این همون گرافیکایی بودن ک گفته بودم....متناسب با بحث درس پیچوندمشون اینوری و خببببب احساس کردم حداقل برای چنتایی شون جالب بود ازین منظر نگاه کردن...
ببخشید فک کنم ی جاهایی رو بهم ریخته نوشتم...
چون چشام ب زور بازه...
سلام عزیزم. متاسفانه من هیچ تجربه و تخصصی در این زمینه ندارم: ( توی ارتباط با این سن خیلی بی تجربه ام