یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

سلام به یُمن نام مبارک خدا...
اینجا نمیدانم چه پیش میآید اما...
میدانم دلم تنگ است..
نمیدانم چه میخواهی...
میدانم اتفاق روزگار تو را اینجا کشانده...
میدانم همگی تنهایی را تجربه کرده ایم...
حالا نمیخواهم جانماز آب بکشم...
اما درنگی کن..
حقیقتا چقدر سخت است تنهایی؟؟؟؟؟؟؟؟
این روزها رهبرم تنهاست...
امام زمانم تنهاست...
که ما کوفی منشانه مدام نامه ی دروغینِ جان نثاری برایشان مینگاریم...
و من مدعی تنهایی؟؟؟؟؟؟؟؟

اما نه.... حقیقتا خدایی دارم که به قول بزرگی:
بارها در زندگی درست جایی دستم را گرفته که میتوانست مچم را بگیرد.....

دعاکنیم...برای آدمیتمان...
برای ظهور...

بعدا نوشت؛ این پست رو اولش پاک نکردم فقط پیش نویس کردم ک نظراتش رو برا خودم محفوظ داشته باشم...

بعد متوجه شدم ک خب اگ بمونه خوبیش اینه ک شاااید ی روزی ب درد ی رهگذر دگ ای هم بخوره اون نظرا...فلذا دوباره برگردوندمش...

 

یه چیز دگ اینکه  دیروز دوتا کلاسم تعطیل بود..کسی نیومده بود .یکیشونم دو نفر اومده بودن و براشون درباره کنکور حرف زدم..

یکی شونم ک خیلیاشون بودن براشون متناسب با رشته م بحث اقتصادیو مطرح کردم و ب زبون ساده گفتم ک ما رشد داشتیم و براشون اینو جا انداختم ک قیاس مع الفارق نباید انجام بشه وقتی میگی زمان شاه مادربزرگم میگه پیاز فلان قیمت تو باید بدونی کالای لوکس و ضروری اون وقتا چی بوده و....شاخص قیمت اون نسبت ب الان چ فرقی کرده و...

حتما دگ همه تون میدونید از چ مجرایی طرح موضوع کردم...

یکی از بچه ها گفت وااای خانم سرم درد گرفت...فکر کردم از پیچیدگی بحثه...بعد گفت باورم نمیشه...گفتم بلهههه....و درباره مرحله ی اول مقابله با جنگ نرم حرف زدم ک پذیرشش هست...گفتم شما یکی روتون اسلحله بکشه اولین کاری ک میکنید اینه ک دنبال دفاع و سپر میگردین و....

چون مقابله و جنگ و عناد اونو میبینید ...

تا قبول نداشته باشی جنگ جدید شکلش فرق داره و باز دشمنی و عناد هست و تو هدف هستی،گارد نمیگیری دنبال سپر و دفاع نمیگردی و...

بعد هم گفتم ی خصلتی ک ما ایرانیا رو ب اون میشناسن چیه ک ربطی ب انقلاب و دین و هیچی هم ندین مثلا بگید ک زمان شاه و قبل از اون و قدمت ایران باستان هم موید این باشه ...بچه ها فکر کردن کسی چیزی بذهنش نرسید...

منم اون لحظه مهمان نوازی رو مطرح کردم...

گفتم خب ببینیم توی جنگ نرم ک باورهای ما رو تغییر میدن با این ویژگی تمدنی ماها چیکار کردن....

بچه ها گفتن دگ کسی نمیتونه مهمونی بده چون گرونیه و...

یکی دگ گفت چشم و هم چشمی...

یکی دگ گفت اگ بیان با همون ی غدا راضی باشن از خدامونه و...

 

گفتم ببین اول میاد مث سالها پیش  ما رو درگیر تجمل میکنه...

چجوری ...سفره ارایی و میز مزه و....

خب اینا کالای لوکس بودن...بخاطر همون چشم و هم چشمی و...شدن چی ؟کالای ضروری(غیرواقعی) ...خب تو یکی از باورهاتو داری کم کم از دست میدی بعدشم دلیلشو میذاری چی؟؟؟؟میگی مسائل اقتصادی....میگی ناکارامدی نظام و...(البته ناکارامدی نطام اون موقع ب عقل ناقصم نرسید)

یا اینکه گفتم قبلنا طرف لباس بچه بزرگترو برا بچه بعدی استفاده میکرد ...زشتم نبود..الان ی مهمونی میپوشه میگه تکراریه....زشته..

و بعد گفتم خب ما سال چندم شمسی هستیم گفتن ۱۴۰۲ گفتم من ۳۵ ساله بچه بودم ک با اعضای درجه یک بیرون ک میرفتیم پارکی جایی هرکس قابلمه غذاشو میاورد بی هیچ تکلفی....گفتم نکته شو دقت کن ۱۴۰۰ سال و قبلش ی طرف ببین در عرض حدود ۳۰ سال این هجمه ی دشمن چیکار کرد با باورهامون...نمیتونیم بگیم ک اونهمهههه ایرانی قبلنا اشتباه فکر میکردن الانا فقط دادن درست میگن....

و همه تایید کردن ...

و واااای...

تاااازه این ی مثاله

بعدش یکی از بچه ها گفت خانم ینی میگید نمیشه ماها قیمت فلان چیزو با فلان کشور هم مقایسه کنیم...گفتم چرا میشه...فقط باید معیارها رو یکسان کنی...

 

ینی کالاهای ضروری و شاخص قیمت اونا و ...همه ش ب درصد تبدیل میشه و قابل قیاس...

خلاصه ک این همون گرافیکایی بودن ک گفته بودم....متناسب با بحث درس پیچوندمشون اینوری و خببببب احساس کردم حداقل برای چنتایی شون جالب بود ازین منظر نگاه کردن...

 

ببخشید فک کنم ی جاهایی رو بهم ریخته نوشتم...

چون چشام ب زور بازه...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۱/۱۴
فرزند آدم

نظرات  (۳)

سلام عزیزم. متاسفانه من هیچ تجربه و تخصصی در این زمینه ندارم: ( توی ارتباط با این سن خیلی بی تجربه ام

پاسخ:
سلام دزیره جانم...ممنونم از کمک رسانیت...
راستش خواستم باتوجه ب اینکه اینجا هوا گرمه و موج جدید ولنگاری زودتر از موعد شروع میشه...ی جورایی بچه ها رو البته با توجه ب توضیحاتی ک برای جناب شنگول العلما نوشتم بتونم ی کاری کنم براشون ..شایدم بهتره بگم برای خودم کاری کنم...حداقل کاری ک از دستم ممکنه بربیاد برای جهاد تبیین...یا شاید حتی تغییر در مثلا رنگ پوششم با هر ایده ای ک شدنی باشه برام...
اما انگار هیشکی نیست...


برای اولین بار گوشیم ک دستم بود داشتم مکالمه میکردم  ب مخاطبم گفتم ی دقه صبر کن...ی خانمی ک موهاشو بنفش کرده بود و از کنارم رد شد بی روسری بهش تذکر لسانی دادم و رد شدم...
برای من واقعا سخته چون اونا اغلب چند نفرن و خیابونای شهر خیلیییی کوچیکن و تنگ و منو هم تقریبا خیلی از کسبه و...میشناسن....میدونم بهونه ست ولی واقعااا بلد نیستم یا ترس یا چی رو نمیدونم...
خلاصه اینکه گفتم و رد شدم ن ک حس غرور داشته باشما...ولی ابنکه بالاخره ی بار گفتم انگار بار گناهمو کم کرد..

سلام عزیزم

ام یحیی هستم

حال پدرت خوبه؟

شاگردبنّا چندین سال دبیر متوسطه دوم دخترا بوده، کلی اون سن و سفرای سخت برده، از دو سال پیش هم بعد از راهیان فقط داره با این سن کار می کنه، نه که همسرم باشه، کارشم بلده واقعا و همیشه نصف زنگ خورتلفنش نوجوونان خصوصا دخترا

میگم بیاد این پستتم بخونه

مکالمه قبلیتونم دیدم. حالا خودش مجزا جواب میده ولی عزیزم یه شبه که آدم نیت نمیکنه کولاک کنه! فدات شم برنامه ریزی میکردی از قبل از عید یا اول عید. شاگردبنا میخواست به همون گروه دختر نوجوونای مشهدی تکلیف بده، از قبل عید داد، تاریخ مشخص کرد کی تحویل بدن، فردای تاریخ کسی فرستاد واقعا قبول نکرد، توبیخ مشخص، تکلیف مشخص، جایزه و تشویق هم که تا نود درصد اصلا نمیده و تکلیف گرایی محورشه، ولی همه ی اینا برای هدفی بود که اواخر خرداد میخواد. 

حالام شما بااسترس کار نکن که فقط یه کاری کرده باشی، نیتت و سازمان بده، براش برنامه بریز، هدف بچین.

من به عنوان یه مخاطب حتی متوجه نشدم میخوای برای چه هدفی کار کنی که کارت بگیره؟!

بعد سوال برام پیش اومد که اگه کارت نگیره ینی دیگه قرار نیست کار کنی؟! بعد کلی از امور فرهنگی هستن که چون فقط ریخته شدن که کار بگیره، اتفاقا نمیگیره!

کار فرهنگی بگیرش سریع نیست عزیز دلم، بنده خدا همسرم هشت سال یه منطقه ای کار کردن با دوستاش، خروجیش الان داره دیده میشه که حتی دیگه اونجا نیستیم! کارای زود باش، زود باشی مثل همین نمره اضافه ایه که دادی، بله دو سه نفر روزه گرفتن ولی... به خاطر نمره! بابِ ریا و نفاق باز شده... عملا ینی هیچ کار! 

بعد یه مشخصات حداقلی بده، پیشنهاد باید مناسب با مخاطب شناسی باشه. نمیشه بدوبدو گفت و نوشت و کرد و تیک زد و بگیم آخیش! ما هم یه کاری کردیم(!) این آقای زلنسکی رو میدونی چجوری روی کار آوردن؟ حدود ده سال بیشتر برنامه تلویزیونی ساختن اون بازیگرش بود... کار فرهنگی موثر یعنی این! ده سال قبل برنامه ریختن و مستمر پخش کردن تا زلنسکی رییس جمهور شد و راه استکبار باز...

این درست نیست که ما یه شبه میخوایم کار کنیم و نتیجه هم بگیریم...

همین ایام عید یه گروه جهادی مناطق ما اومدن با همین تفکر که آخ آخ شوهرم و کارد میزدی خونش درنمیومد :) احتمالا بنویسه.

تا قبل از اینکه برنامه درست و حسابی ای داشته باشی، فقط یه معلم باش که مفیدِ امام زمانه :) همین. 

پاسخ:
سلام ام یحیای عزیز...الهی ک همگی سلامت باشید....ممنونم.‌‌شکرخدا نکنیم بی انصافیه....دعامون کنید...
الحمدلله..
اما توی راه ازمایشگاهم ک میخونمتون...
راستش رو بخواید همهههه ی ایراداتونو میپذیرم و قبول دارم...
ن قصدم کار عمیق و زمانبر نبود....
چون خودم شرایطشو ندارم واقعااااااا...
من اگ میبینید زیاد انلاین میشم و میخونم و ....
دلیلش اینه ک گاهی میخوام خوابم نبره برای دارو و پوشک و...
گاهی برای اینکه از سحری خوردن جانمونم ک برام ناتوانی میاره...
گاهی ...
من واقعااااا از همههههه جااااا بیخبرم..
همین ک شنیدم ک برای اردیبهشت برنامه ریزی شده....
چون شاگردامو میشناسم خواستم از فاز رفاقتی مون ی کارایی ک میبینم بین ایده ها شدنیه انجام بدم...
ن ترک نمیکنم اگ جواب نداد...
ولی من واقعاااا شرایطشو ندارم ..
صفر تا صد یک خونه زندگی با منه...
از خرید و ضدعفونی و ....تااااا کارایی ک نگم بهتره دلم برای خودم میسوزه و دوباره ضعیفتر از قبل میشم..خب رفتن سر کار و روزه و من و این حال نزار و....
بله مخاطب شناسی لازمه و....
واقعا قصدم معجزه کردن و کن فیکون کردن و...نبود...
وقتی میگم پایه یازدهم و دوازدهم ینی طرف داره میره توی جامعه دگ رها بشه...
وقتی میگم یازدهم و دوازدهم ینی حس اینکه فقط من میفهمم و من درست میگم...
ینی حس عقلانیت و تکامل داشتن و .‌...شخصیت شکل گرفته تا حدودی...
وقتی میگم برای اخر سال و من رویه م رو قبلا دیدن پس نمیشه یهو خودمو متفاوت بروز بدم...
اون یک نمره همون سال و با توجه ب شرایط بود...
بنظرم ولی اونایی ک ب تقلید از دیگران روزه خواری میکردن رو ولی کمک کرد روزه بگیرن ....ک یکیشون بخاطر فلان مسئله شرعیش یکی دو روز بعدش سحر پیام داد و...
نمیخوام دفاع کنم اما بنطدم برای اون کلاس و اون شرایط و منی ک سختگیری درسیمو دیده بودن ک مهربونیام توش اثر نداشت ....انقدری بد نبود....
اون دختر اونقد بخاطر گرمای کلاس حالش بد بود حتی خود من با ماسک و ۸ ساعت و بدون کولر و...واقعا از ابتدای زنگ نفسم داشت بند میومد...
بنظرم همین ک اون ی دانش اموز ادامه داد روزه هاشو با اینکه فرداش حالش بد شد و راهی بیمارستان شد...با وجود اینکه بقیه کلاس روزه خواری میکردن و...
بازم ارزششو داشت..ک حداقل ترک نکرد روزه شو از روی روابط هم سن و سالهاش...البته ابعاد گسترده ای داره ک نمیتونم بگم قطعاااا همه ی جوانبشو سنجیدم...

سلام علیکم

پیام بانو کامله، جورِ ما رو می‌کشن بنده خدا :)

 چون قصد کارِ مستمر ندارید، نیازی نیست کاری کنید، صرف رفتار و کردار شما و نحوۀ آموزش (سواد) برای بچه‌ها می‌تونه منشأ تحول باشه چون معلم محجبه و مذهبی_ولایی هستید. 

اما اگر مصرید که کاری مقطعی هم انجام بدید پیشنهاد پخش صوت‌های کوتاه از استاد قرائتی که شنگول‌العلما فرمودن خوبه، افطاری خانم میخک هم خوبه. 

خودم هم پیشنهاد احکام ِ روزه و حجاب دارم پنج دقۀ اولِ کلاس، به شرطِ بیانِ طنز یا داستانی.

در فضای هنرستان و نهایت دو جلسه از هر کلاس که دست‌تونه، کارِ مقطعی جواب نمیده. برای سال بعد اگر هدفی دارید، از الآن برنامه بریزید و خودتون رو پر کنید. 

ولی باز هم تأکید دارم؛ در شغلِ دبیری معلمِ مذهبی_ولایی هیچ کاری هم نکنه، صرفِ رفتار و کردار و پوشش می‌تونه منشأ تحول مثبت یا منفی باشه که شما ان‌شاءالله مثبتش هستید. 

با خانم سین هم مراوده‌ای داشته باشید، معلمِ خوش‌فکری هستن الحمدلله. 

 

خدا شما دخترانِ دغدغه‌مند و در حرکت رو حفظ و زیاد کنه. 

التماس دعا در سحرگاهتون. 

پاسخ:
علیکم السلام.
ممنونم...
خداحفظتون کنه...
خدا خیر کثیر بهتون بده..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی