- ۹۵/۰۲/۱۴
- ۰ نظر
پدرم سلام..
میدانی ک چ شرمگینم ازینکه بجای مولا و...پدر خطابت میکنم..
چرا ک من کجا و مولا بودن شما کجا..منِ روسیاه و فرزند بدِ شما بودن کجا و عزت شما کجا....
اما خودم را میزنم به آن راه ...خودتان فرمودید ک شما و حضرت امیر علیه السلام پدر امتتان هستید...
ابتدای نوشتارم خطابم به مولایم امیرالمومنین علیه السلام بود..
وقتی به حدیث حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم رسیدم دیدم باید ابتدا سراغ بزرگترها رفت...
پدران آسمانی مان...ک ثابت کردید میشود بر زمین بود و آسمانی زیست..میشود مـــــــــرد بود....و مــــردانه زیست....
و این روز به برکت مردانگی شما شد روزِ مرد.......
امروز بیش از آنکه بخواهم تبریک بگویم روز مرد را ..
وقتی رهبرم را از قاب کوچک جادویی می دیدم..تبریکم در این خلاصه میشد ک خدایا خودت محافظتش نما...
و بعد دیدم چقد امام زمانم غریب است..و من چقدر از تو دورم...مولای خوبم ک هستی و نمیبینمت......
روزتان مبارک باد ..جشن این روز را کاش باحضورتان در کاممان مضاعف می نمودین..
میگویند دعای پدرها میگیرد...دعایمان کنید...دست بوستان هستیم...
ان شاالله ک متملقانه نباشد این دست بوسی..و عامل ب امر شما باشیم از روی ادب و احترام به شان و مقامتان.......
من طلبنی، وجدنی
میدونی ضرب المثل سرش بره قولش نمیره ازکجا اومده؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
روی دستش "پسرش" رفت ولی "قولش نه"
نیزه ها تا "جگرش" رفت ولی "قولش نه"
این چه خورشید غریبی است که با حال نزار
پای "نعش قمرش" رفت ولی "قولش نه"
شیر مردی که در آن واقعه "هفتاد و دو" بار
دست غم بر "کمرش" رفت ولی "قولش نه"
هر کجا می نگری "نام حسین است و حسین"
ای دمش گرم "سرش" رفت ولی "قولش نه"
خدایا سلام..دوباره خراب کاری کردم...
صبر کن آهسته آهسته بریم جلو..
ممنونم ازت بخاطر روزی های خوبی ک نصیبم کردی..نمیدونم چی شد ک این لیاقتو دادی..
اما بعد از همه ی تشکرات میترسم..میترسم ازین مسئولیت سنگینی ک در ازای اون توفیق بر دوشم گذاشتی..
حالا ک دادی خودتم توانشو بده...
امروزم خودت میدونی قرار نبود اینجوری بشه..نمیدونم چ مرگمه..خب چرا اونا منو نمیفهمن..چرا اینهمه خودخواهن..
خودت همه چیزو مثل روز اولش کن...من ک بجز تو کسی رو ندارم"الهی و ربی من لی غیرک"
..سراغ کی برم ک بی آبرویی هامو دیده باشه و بازم جوابمو بده؟؟
خودت کمکم کن..اونجوی باشم ک تو دوس داری..فقط مال خودت باشم...
ببخش منو..خواهش میکنم..
سلام خدا جونی...
ممنونم...
این شب شهادتی عجب حالی دادی..
نمیدونم شاد باشم یا غمگین یا ترسان؟
فقط میدونم باید شاکرت باشم..
میدونم فقط تو رو دارم..میدونی دلیل همه ی این درو اون در زدنا رو.....
خدایا تموم لحظه ها و ثانیه هامو خودت بساز...
من نه از معماری سر در میارم و نه کارگردان و نویسنده ی خوبی هستم..و تو عالم ترینی به همه چیز.....
بهتریناتو نصیب همه کن..منو هم قاطی بقیه...
اللهم عجل لولیک الفرج....
اینجا باید آرام قدم برداشت...
مبادا سنگینی کنی بر آنها ک زیر این خاک مدفونند و ذره ذره ی وجودشان جاریست حتی در غباری ک نفس میکشی....
اما افسوس...نه سیمهای خاردار..نه شقایق....و نه سنگر و چفیه و سربند....هیچکدام مرا چون شما غبار نخواهد کرد...
حتی اگر بنشینم و خاکی شوم..فارغ ازینکه خاکی شدن چادر مادر...خاکی بودن شما....
با این زمین خوردن و زمین نشستن های دنیایی من تفاوتی دارد به فاصله ی آسمان و زمین...
بی هیچ مقدمه ای خودتون بخونید متن نامه/وصیت شهید شعاعی رو....کاش ب خودمون بیایم.....
و جهت اطلاع عزیزان باید بگم ایشون تنها کسی بودن که از میان175 شهید غواص شناسایی شدن...
متن نامه معروف حجت الاسلام شهید شیخ شعاعی به دخترش با عنوان«به دخترم دروغ نگویید»:
پیامی به همسر گرامی و والدین ارجمندم
به دخترم دروغ نگویید!
نگویید من به سفر رفتهام
نگویید از سفر باز خواهم گشت
نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد
به دخترم واقعیت را بگویید،
بگویید بخاطر آزادی تو
هزاران خمپاره دشمن
سینۀ پدرت را نشانه رفتهاند
بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش
پریشان شده است
بگویید موشکهای دشمن
انگشتان پدرت را در سومار
دستهای پدرت را در میمک
پاهای پدرت را در موسیان
سینه پدرت را در شلمچه
چشمان پدرت را در هویزه
حنجرۀ پدرت را در ارتفاعات الله اکبر
خون پدرت را در رودخانۀ بهمنشیر
و قلب پدرت را در خونین شهر پرپر کردهاند
اما ایمان پدرت در تمام جبههها میجنگد
به دخترم واقعیت را بگویید!
بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و
نفرت همیشگی از استعمار در آن بدواند
بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کردهاند
چرا مادر دیگر نخواهد خندید
چرا گونههای مادر بزرگش همیشه خیس است
چرا عموهایش، محبتی بیش از پیش به او دارند
و چرا پدرش به خانه بر نمیگردد
بگذارید دخترم بهجای عروسک بازی
نارنجک را بیاموزد
بهجای ترانه، فریاد را بیاموزد
و بهجای جغرافیای جهان،
تاریخ جهان خواران را بیاموزد
به دخترم دروغ نگویید
نمیخواهم آزادی دخترم، قربانی نیرنگ جهانخواران باشد
به دخترم واقعیت را بگویید
میخواهم دخترم دشمن را بشناسد
امپریالیسم را بشناسد
استعمار را بشناسد
به دخترم بگویید من شهید شدم
بگذارید دخترم تنها به دریای خون شهیدان هویزه بیندیشد
سلام مرا به دخترم برسانید
و این اشعار را که نوشتم
برایش نگهدارید که بزرگتر شد
خودش بخواند
شهیدان زندهاند الله اکبر
بخون غلتیدهاند الله اکبر