- ۹۵/۰۹/۰۵
- ۲ نظر
الان ک میخوام بنویسم..قصدم نوشتن نبود..
اما نمیدونم..یهویی..
یادم اومد فردا اول ماه صفر است..
گفتم بذار بنویسم ک آهای اونایی ک میرید زیارت ..اربعین..پیاده..کربلا..
خیلییییییییییییییی التماس دعا..
دلم یجوری شد..
دیگه در حد مرگ نمیخوامش..
دیگه مثل قبل عطشش رو ندارم..
از خودم بدم میاد ک حس میکنم دست نیافتنی شده رفتنم به اونجا و دلمو داره سر میکنه این نرفتنه..
چقد بگم میخوامو اون نخوادم..
از خودم متنفرم..ک لایق رفتن نیستم..
دعام کنید..محتاجم..
داشتم دنبال تصویر میگشتم...دیدم نوشته
دیدم کربلا منتظر من نیست..من منتظر کربلام..
اینست وضعیتم:
آقا جان سلام..
میدانم مدتهاست اینگونه نبوده ام..
مدتها بود نمی نگاشتم..
یعنی نبود هدفی برای دست بردن ب صفحه کلید..
اما حالا..
درست حالا ک انگار تنها شده ام..
بی مقدمه دلم خواست با تو حرف بزنم..
دوباره محرم شد و من مسرورتر از همیشه که مشکی پوشیِ محرمت را از مادر به یادگار دارم..
نمیدانم چگونه بخوانمت با کدامین قدرت؟؟؟
من که روسیاه ترم از هرچه ذغال..
من که دلم بغضش گلوگیرتر شده ااین روزها ک هنوز کربلایی نشده است...
میدانی و میدانم لایق نیستم خاک پای زائرانت را چون منی آلوده درک کند..
اما این بار میخواهم بطلبی..
همچون آب نطلبیده ای که مراد است..
نمیخواهم این بار گذرنامه ی دست نخورده ام را تمدید کنم..
نمیخواهم ویزا بگیرم..
اصلا نمیخواهم تکان بخورم..
میخواهم خودت بکشی مرا..
میخواهم خودت ببری مرا..
میخواهم من را ک بی بهاترینم..ب بهای خودت..به کَرَمِ خودت..
بخری...
منتظرم..
معجزه ات کجاست؟؟؟؟؟؟
تا آدمم کند..
عبدم کند؟؟
لایقم کند...
مگر میشود اینهمه منتظر ماند و دق نکرد؟؟
باشد قبول..من بد..اما مگر معلم شاگردهای تنبل و بد را درس نمیدهد؟؟
مگر بیشتر برایشان وقت نمیگذارد..
کمی هم مرا دریاب...
چشم ب راهت میمانم..
+این روزها واجبمان فراموش شد..
غافلیم ازینکه تو برای زنده کردنش رفته بودی...
+ببخش ازینکه ارزان میدهیم خونت را..
حتی کمتر از گندم رِی..
+بیدارمان کن...
و بیمار و خمار همیشگی کوی خودت...
این عکس رو یه جایی دیدم...بعد بنظرم اومد ک اشتباهه...میدونید چرا؟؟؟؟؟
آخه خدای ما اونقد مهربونه که وقتی میگه میبیخشم رد اونو هم نمیذاره بمونه..
حتی اونجایی ک پیامبرش"صلی الله علیه و آله"میگه خدایا نذار کسی غیر از من و تو
خطاهای امتم رو ببینه ،خدا میگه نه نمیخواد تو هم ببینی(نقل به مضمون بود)
و بعد میبخشه اون خطاها رو تازه بجاشون حسنات مینویسه..."
خداجونم میدونم ک اینم میتونه ی شروع باشه...
شروع ماه بندگی...میتونه یه شروع برا همیشه باشه..
میخوام کمکمون کنی..
برا اینکه تشنه ک میشیم...یادمون بیاد عطشِ پنهونمون برا داشتنت تو زندگیمون هنوز هست..
وقت گرسنگی یادمون بیاد... غذای روحمونو مدتهاست سر وقت ندادیم و گدا شدیم و نفهمیدیم..
خدایا تو این ماهی ک همه مون گشنه و تشنه ی جسمیم..روحمونو سیراب کن و گدایی درگاهتو ..شرم حضورتو نصیبمون کن..
مگه نه ماهِ برکته این ماه...برکت بده به بندگی مون..
برکت بده به ارزاق معنوی مون..
خداااااااااااااااااااااااایا ممنون یه بار دیگه داری راهمون میدی...
کمک کن قدر لحظه هامونو بدونیم...
کمک کن قدردانت باشیم..
کمک کن قدر پیدا کنیم ...
التماس دعا...