یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

یه روز خدا بهم یه هدیه داد...

اونقدر مبهوت بودم و گیج...

نفهمیدم...

هیچیو...

حالا که از دستش دادم...

دلم...

بیقراره..

اشکام جاریه....

 

خدایا بقول یه عزیزی آرامش پلیز....

تسکین لدفا..

هرچی خوبیه و خیر..

 

خدایااااا یه زمانی میگفتم اگه خیره و صلاحمه بده فلان چیزو...

اما بعدش فهمیدم باید بگم خدایا میشه خیر و صلاحمو توی این قرار بدی...

 

 

خداجونم همونی که میدونی ...

قلبم امروز....

بی تابه..

 

اشکام از صبح بی اختیار داره میاد و بند نمیاد...

عین یه چشمه که از قلبم سرازیره...

 

خدایا ..قلبم امروز خیلی دلتنگی میکنه....

خدای مهربونم...

بیا بغلم کن...

لطفااااااا..

  • فرزند آدم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی