یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام سید محسن محمودی صبح جمعه در جمع خبرنگاران گفت: ملت ایران خود را برای برگزاری تجمع و راهپیمایی باشکوه یوم الله ۱۳ آبان آماده می‌کند.

وی افزود: امروز جمعه نیز در سراسر کشور اجتماعات مردمی محکومیت جنایات رژیم کودک کش صهیونیستی اسرائیل و حمایت از ملت مظلوم غزه ادامه دارد و ضمن استمرار این محکومیت در نمازهای جمعه سراسر کشور امروز عصر مردم به استقبال سخنرانی دبیر کل حزب الله لبنان سید مقاومت سید حسن نصرالله خواهند رفت.

محمودی به اجتماعات مردم تهران در میدان امام حسین (ع) ساعت ۱۵ و لانه جاسوسی سابق آمریکا ساعت ۱۶ و بوستان شمشیری در مهرآباد جنوبی اشاره کرد و گفت: سخنرانی سید حسن نصرالله در صحن‌های حرم رضوی نیز پخش خواهد شد.

رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان تهران تجمع و راهپیمایی یوم الله ۱۳ آبان امسال را بسیار مهم ذکر کرد و گفت: در این راهپیمایی علاوه بر آمریکای جنایتکار رژیم غاصب صهیونیستی نیز محکوم خواهد شد و این مراسم در تهران از ساعت ۹ صبح از میدان فلسطین به سوی لانه جاسوسی سابق آمریکا با حضور اقشار مختلف و مادران به همراه فرزندانشان در کالسکه برگزار خواهد شد و در این مسیر ده‌ها غرفه و ایستگاه فرهنگی و خدماتی در خدمت راهپیمایان خواهد بود.

محمودی گفت: قرائت قرآن توسط دانش آموز منتخب، اجرای گروه‌های سرود، بیانیه دانش آموزی و دانشجویی، مداحی میثم مطیعی و ابوذر روحی، سخنرانی محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی و قرائت قطعنامه توسط دختر شهید صدر زاده و امضای شکایت حقوقی ملت ایران از حاکمان جنایتکار آمریکا از جمله برنامه‌های مراسم در مقابل لانه جاسوسی سابق آمریکا خواهد بود.

 

لینک خبر 

 

۳۵ سال از عمرمو چقددددددر الکی از دست دادم...

فرصتهای رشد رو...بیکاریهایی که...

چقددددر احساس تهی شدن دارم این ایام...

حس کسی که گذشته ای نداره..

یا گاهی گذشته ی تلخی داره....

 

روزها و شبها سپری میشن و عین کسی که مدام آذوقه شو جبران نکنه و از همون آذوقه ی همراهش مصرف کنه و روزی تموم خواهد شد..

حس میکنم دارم تموم میشم....

 

و حس میکنم حتی رمقی برای فزونی خودم ندارم....

نه رمقی برای تقلا در من مونده و نه رمقی برای هرچیزی برای رسیدن....برای بهتر رسیدن...برای مسیر...برای...

امروز اسنپی دیرتر اومد...

منم که نمیخواستم با اون اتوبوس قبلی بیام...

منتطر موندم نه تاکسی پر میشد نه خبری از اتوبوس بود...

یهو تاکسی ای که راننده ش میانسال بود از به اتوبوس گذری پرسید قم میری...

گفتش که اره...

ولی رفتتتتتت...

نادویدم دنبالش...

خیلیییی...

داد زدم به ادمای جلویی گفتم اتوبوسو نگه دارید...

خداروشکرررررر سوار شدم.... با یه صحنه ی جالب روبرو شدم....

راننده یه خانم بود...

با لهجه ی مشهدی...

کمی بعد داشت یه خاطره واسه شاگرد راننده میگفت...

که توش یه سفر به شهر ماهم داشته...

برام خیلییی جالبتر بوووود...

اما تخمه خوردنش...و آهنگای عجیبی که گوش میداد برام خیلییییی جالبتر بود...

به تیپش نمیخورد..پوشش مناسبی داشت کاملاااا...ولی ازین اهنگای پاپ جدید گوش میداد که اصلا بهش نمیومد...هراز گاهی هم باهاشون میخوند...

 

 

حالم عمیقااااااااا بدهههههه...

خدایا شکرت که بابا هنوووووز منو میشناسه...

شکرت که هنووووووز نگرانی های اجتماعی داره....

و به من میگه خواهش میکنم استعفا نده...جامعه بهت نیاز داره...

 

خدایا شکرت که هنووووووووز هوامو داری....

 

به توصیه ی جناب اینجانب با اینکه هنووووز بابت بیان بدشون توی چنتا از پست هاشون ازشون شاکی ام...

اما بنظرم ایده ی خوبیه ...

با اینکه بدترین و سخت ترین حالاتم رو میگدرونم به لحاظ جسمی و روحی لازم دارم یادم بیاد خدا چقدددددددر هست و میشه بابت چیا شاکرش بود...

 

خدایا ویژههههه دوسِت دارم....خودت میدونی چرااااا

از شدت خستگی روحی و جسمی گریه م گرفته بود...دلم برا خودم سوخت...وسط گریه م ...یه لحظه به خدا گفتم...خدایا کاش جای من بودی...درک میکردی حالمو...

 

 

خدایاااااااااااااا تو که میبینی حالمو کاری کننننننن....

میدونم مستحق هیچ خیری از جانبت نیستم از بس که بد کردم....

بلکه مستحق عذابتم....قبول دارم خراب کردم ...یه عمره خراب کردم....

اما خودت گفتی درست میکنی...

خودت گفتی یا مبدل السیئات بالحسنات....

خدایااااااااا تو صدامو بشنووووووووو

 

 

 

تنها اتوبوسی رو که هرروز سر ساعت باهاش میرسیدم قم از بس نامردی کرد منم قیدشو زدم عمدا اسنپ گرفتم عین هرروز که برسم پای ماشینش...

دید منو...دیدمش...با وجود استیصالم توکل کردم به خدا رو رفتم سواریهای شخصی رو سوار شدم...ساعت ۴ و خرده ای...

 

اضطراب پر نشدنش به موقع...

اضطراب هزینه ی ترددم که ماه پیش از حقوقمم بیشتر شد...

امااااااا می ارزید به نظرم که بهش بفهمونم چقدددددد نامردیه یه خانم رو بخاطر نمازش وادار نکنی به انتخاب و رهاش کنی....

 

دیروز بعد از یک ماه تردد باهاش...

عوارضی قم وایساد واسه نماز چون مقصد خودش قم نیست..گفت تو پیاده نشو میبرمت ۷۲ تن...گفتم قضا میشه اونجا برسیم....گفت پس رفتی واسه نماز من دیگه ۷۲ تن نمیبرمت..

و واقعاااااا رهام کرد عوارضی قم توی خلوتی جاده...دم طلوع افتاب...

 

 

الان از کنارش رد شد اون ماشینی که سوار شدم...وایساده واسه نماز....

و نااااااامررررررردددددددییییییی کررررررددددد

 

 

الان ماشینی که گرفتم از کنارش عب

 

انتقالی ....

تهران انتقالی رو بسته بود...ناچارا انتقالی به قم رو گزینه ی مناسبی دیدیم...

ساختار منازل قم اینجوریه که چون اغلب زیرزمین دارن همکف هم بالاتر از سطح زمینه و لذا از ۴.۵ تا پله میخوره تااااا ۷.۸ تا...

اغلبشون تهویه ی مناسب و امکان ایزوله شدن بابا رو ندارن...

 

حدود یک ماه و نیمه حالم بهم میخوره از نگاه های بد....حرفهای بو دار....

از اینکه مرد(!!!!)های نامرد بنگاهی تو رو تنها میبینن و....

خدایااااااااا بحق حضرت معصومه سلام الله علیها‌....ازین دربدری نجاتم بده....

 

 

 

میترسم ازین کم اوردنا....میترسم خدایااااا هوامو داشته باش....

جایی که هستم از تلویزیون و....محرومم...اخبار در حد کانالهایی که عضوم اگه برسم بخونم..

داشتم فکر میکردم یه زمانی برای سوریه و لبنان و... انگار اتیش به جونم افتاده بود آروم و قرار نداشتم...پیگیر اخبار و در حد دسترسی هام دنبال اینکه برم بعنوان کمک اشپز یا هرچیییییییی اصلا دوختن و شستن لباس رزمنده ها و...

 

اما حالا تبدیل شدم به یه موجود بی خاصیت....که فقط درگیر زندگی شخصی شه...

همش یا توی راهم یا پیش بابا.....

با خودم فکر کردم اگر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهورشون محقق شه....من کجای این پازلم؟؟؟

منی که حتی خبرها رو با تاخیر میشنوم....در کرختی و روزمرگی نه...روز-مرگی اسیرم....

 

 

چقددددددر بهوووونههههه....چقدددددر بدرد نخور بودن.....

چقددددددددددرررررر اخهههه...

امام زمان ببخش منوووووووو