یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

از تهوع و سردرد و چشم درد حس مررررگ دارم....واقعااااا نمیدونم چیکار کنمخب یکی نیست بگه....

برای رسیدگی به بابا لازمه حالم بهتر شه...من دیروز ساعتها پیوسته گریه کردم...سردرد و چشم درد و متعاقبا حالت تهوع داره خیلیییییی اذیتم میکنه...

کی میدونه چجوری خوب میشه؟؟؟

دیدم این مشهد چرا هی‌ بی‌قراری می‌کند

جای باران، سیل در این شهر جاری می‌کند 

‌دیر فهمیدم که او اندر فراق خادمش

 عزم خود را جزم دارد گریه زاری می‌کند...

 

شاعرشو نمیدونم...

 

 

بیقرارم ...دلم میخواد برم تهران..بهشت زهرا....از گوشی متنفرم...میخوام برم گریه کنممممممم ....چرا سبک نمیشم منننن....خدایاااااا

کسی نیست اینجا بیاد یه کم حرف بزنه باهام....

اشکام بند نمیاد و دارم دق میکنمممم...

قلبمممممم....

خدایاااااا برای رهبرم...برای امام زمانم تو دعا کن....

دعای ما که نگرفت..

 

توی گروهی که با چنتا از شاگردام داشتم نوشتم که خدایا ببخش ما رو اینهمه ناشکر بودیم....

 

خدایااااااااااا درسته که مزد جهادشونو در راه رضای تو و برای دین تو گرفتن...امااااااااا.....

 

کااااااش خبر دروغ بوووووود....

خداااااااااایاااااااااا

 

انگار بابای خودم بودن.....حالم بده و اشکم بند نمیاد....

ما را غمی جانکاه، مهمان قلوب است  
حال همه از غصه، همرنگ غروب است 
از ورزقان ای کاش می آمد ندایی 
می گفت مژده! حالِ ابراهیم خوب است

#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی

❁‌‌❥‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌༺◍⃟჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌❀
  @Roye_mahe_khoda

تو در جنگل‌های ورزقان، در نقطه صفر

 مرزی چه کار می‌کنی مرد؟

صندلی نهاد ریاست جمهوری خار داشت

 که پشت آن ننشستی تا این شب عیدی،
 
پیام تبریک برای این و آن ارسال کنی؟

می‌خواستی مثلا بگویی مردمی هستی؟

خب سوار تویوتا لندکروز ضدگلوله می‌شدی و چند نفر آدم را پیدا می‌کردی و از بین‌شان ردی می‌شدی و صدای شاتر دوربین‌ها و تمام.

چه کاری داری به این  که پیرمرد روستای دیزج ملک از زمان رضاخان تا الان، یک فرماندار را از هم نزدیک ندیده.
چه کاری داری که روستای کهنه‌لو به ورزقان یک جاده درست و حسابی ندارد.
و روستای کیغول یه درمانگاه ندارد و همین ماه پیش یک زن جوان، قبل از اینکه به زایشگاه شهرستان برسد، بچه‌اش سقط شد.
اقلا یک جای نزدیک با دسترسی هموار می‌رفتی سید!
عدل رفتی سراغ نقطه‌ای که کل مملکت بسیج شده‌اند برای پیدا کردنت؟

محل وقوع سانحه که  "منطقه پرواز ممنوع" هست و آنتن دهی کلا وجود نداره

و هیچ آنتن‌دهی نداره

یک منطقه بسیار صعب العبور و کوهستانی 

انصافت را شکر.

می‌گویند آن‌جا باران گرفته.

زیر باران دعا مستجاب است.

دعا کن برای خودت

دعا کن برای ما؛ 

پیرمرد روستای کهنه‌لو را که یادت نرفته؟
همان که هنوز یک فرماندار را هم از نزدیک ندیده؟
دعا کن سید!
شب عید است...

https://eitaa.com/joinchat/3407282350Cb54eca7eae

من از دعای بزرگواران اینجا خیلییییییی زیاااااد همممیییشههههه بهره مندم الحمدلله... 

این بار میخوام برای رئیس جمهوری که برامون عزت رو دوباره برگردوند دعا کنید...

 

وقتی همکارم فرستاد و پرسید راسته.....

یهو جا خوردم...

 

منم مثل خیلیا صلوات و امن یجیب و صدقه و....

 

 

امروز بیان برام باز نمیشد تا الان..

کلافه بودم..

دل آشوبم.....

 

 

کااااش یکی بود حرف میردیممممم

 

 

الهی سلامت باشن...

خدایا بعلی بن موسی الرضا....

دختر همکارم کلاس پنجمیه...حالش خوب نیست...بهتره بگم حالش خیلیی بده...

میشه از حضرت زهرا سلام الله علیها بخواید خدا این زهرا خانم رو به خونواده ش ببخشه.....

 

من خودم روبراه نیستم...این غم اومد روی غمهام..

و تاااازه از بیرون اومدی و دکتر برات چکاپ و ....نوشته و سرت داره منفجر میشه هم از درد هم از یه سری نشخوار ذهنی های بیخود...هم....میخوای چند دقیقه رو بخوابی و بابا ساز مخالفش رو با بیقراری و ...کوک میکنه...صداش مینوازه و انگار سوهان میکشه بر روح و قلبت و با بی جونی تموم خودتو بلند میکنی که بری کنارش ....

 

و چقدررررر حس تنهایییی میکنی اون لحظه....

 

 

+چقدرردد سرم درد داره...۸

مگه میشه دانشگاه پذیرش کنیم بعدااا استاد نداشته باشه...و به فکر استاد باشیم؟؟؟؟

برا همینه که اول الرحمن علم القران بعدش خلق الانسان...

 

 

مثال جالبی بود همین الان شنیدم توی صحبتهای استاد شجاعی...