یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

سلام به یُمن نام مبارک خدا...
اینجا نمیدانم چه پیش میآید اما...
میدانم دلم تنگ است..
نمیدانم چه میخواهی...
میدانم اتفاق روزگار تو را اینجا کشانده...
میدانم همگی تنهایی را تجربه کرده ایم...
حالا نمیخواهم جانماز آب بکشم...
اما درنگی کن..
حقیقتا چقدر سخت است تنهایی؟؟؟؟؟؟؟؟
این روزها رهبرم تنهاست...
امام زمانم تنهاست...
که ما کوفی منشانه مدام نامه ی دروغینِ جان نثاری برایشان مینگاریم...
و من مدعی تنهایی؟؟؟؟؟؟؟؟

اما نه.... حقیقتا خدایی دارم که به قول بزرگی:
بارها در زندگی درست جایی دستم را گرفته که میتوانست مچم را بگیرد.....

دعاکنیم...برای آدمیتمان...
برای ظهور...

چرا هیشکیییییی نیست...

سه شنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۰۱ ق.ظ

از تهوع و سردرد و چشم درد حس مررررگ دارم....واقعااااا نمیدونم چیکار کنمخب یکی نیست بگه....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۳/۰۱
فرزند آدم

نظرات  (۶)

چی شده

پاسخ:
بخاطر شرایط پدرم ناچارم برنامه ریزی شده برم تهران و برگردم...اگر رفتن رو هم خودم بتونم هماهنگ کنم با اسنپ یا هرچی  ولی برگشتن توی اون شلوغی میترسم سخت شه...برای همین میخوام با یکی از همینجا هماهنگ شم که فردا بریم و برگردیم برای نماز...

شما بهتره با ی دوستی آشنایی و یا همکار صمیمی هماهنگ شی. اینجا که نمیشه کسی رو پیدا کرد. پیشنهاد میکنم به جنابعالی با این شرایطی که پدر داره تهران تشریف نبرید در تشیع شهر قم شرکت کنید شاید بهتر باشه. البته از باب پیشنهاد عرض کردم

پاسخ:
کسیو ندارم....به همون یه همکار صمیمی هم سپردم.
منم قطعاآا از غریبه ها کمک رو نخواستم....از اونایی که مدتهای مدیده میشناسم رو غیر مستقیم کمک خواستم....
بزرگوارید ممنون از حسن توجه شما.

از شلوغی‌ها نترسید.. باید تو این دوره زمونه گرگ شد تا شکار نشد.

پاسخ:
نمیشناسم شما رو...اما اگر میشناختید منو میدونستید شلوغی جمعیت و گیر نیومدن وسیله منظورم بوده....
گرگ شدن رو دوست ندارم....ترجیح میدم کلمه ی کَیِّس رو بر این کلمه...

منم نمیشناسم شما رو. اتفاق روزگار منو اینجا کشوند

منظورتون رو از شلوغی و وسیله می دونستم.

چند صفحه ای بلاگ شما رو تورق کردم و خوندم و کمی آشنا شدم برای همین بی‌راه نگفتم که از شلوغی نترسید!

کَیس ! احسنت :) معلومه زندگی در قم روی شما تاثیر علمایی گذاشته :)

پاسخ:
نه اتفاقاااا اصلا ربطی به قم بودن نداشت اون کلمه.
چیز بدرد بخوری توی وب من نصیب کسی نمیشه....
وقتتونو هدر ندین..حیفه عمرتونه...بجاش چند خط کتاب بخونید قول میدم خیر داشته باشه اما خوندن اینجا قطعااااا خیر نداره...

فرقی نمیکنه کتاب یا اینجا

بلاگ ها هم مثل کتابا هم دست نوشته آدماست. بلاگها نوشته هاشون به واقعیت نزدیک تره درد و دلاشون هم تلخ تر

پاسخ:
منظورم از کتاب...کتابایی بود که فهم انسان رو بیشتر میکنه...نه یه مشت خزعبلات که بنام رمان تحویل ادما میدن....

اینجا متاسفم که بگم ولی خیری برای کسی نداره...جز خودم که تخلیه ی روانی میشم

داستان یا همون رمان هم خوبه...

خوب.. در جواب عنوان مطلب باید بگم حالا دیدید همیشه یکی هست

پاسخ:
....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی