یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

توی وضوخانه بودم که برای دومین بار توی این چند روز میدیدمش ..

نوجوان مهربونی که لبخندش و حرکاتش شاید به زعم ما کمی دور از معمول خودمون بود....

بعد از عرض سلام.بهم فهموند که عرب زبانه...با کلماتی ناقص ازش پرسیدم که از کربلا میاد یا چی.....

 

وقتی گفت کربلا بودن و الان اومدن قم...وقتی گفت که از عربستان سعودی اومدن...وقتی وضو گرفتنشو دیدم...گفتم شیعه ای؟

و تایید کرد که بله...

اشک و بغض و شکر الهی برزبانم جاری شد و بهش گفتم الحمدلله الذی جعلنا....همراهیم کرد..

و با تاسف گفت که اکثرا اهل سنت هستن....دختر ۱۳ ساله ی نجیبی که جزو فراموش نشدنی های زندگیمه..چهره ای که هنوز مثل بچه های نسل جدید کشورم نشده...بچه هایی که دستخوش گوشیهای در دست...چقدررررررر دوری میکنن از فطرت پاکشون و اسیر خودنمایی و ظاهرسازی شدن...عمل پشت عمل کاش میشد باورهامونو با یه عمل اصلاح کنیم...تا خقیقتا زندگی رو تجربه کنیم نه روز.مرگی رو...نه عادات سخیف و چشم و هم چشمی رو....

 

 

خدایا حس میکنم داری راه رو نشونم میدی....ازت ممنونم خدای مهربونم که هوامو داری...

  • فرزند آدم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی