یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

یهویی های خودم...

من منم ..و به دنبال مِنِ حقیقی ام میگردم..

چرا هیشکییییی نییییییست......

همشششش دو ردیییف بیااااایییییید دیگههههههههه.....

 

 

تهرانیاااااااا...کجااااایییییید....بیااااااایییییییییید دیگهههههههه...

 

میدونم کسی نیست که وب تعطیل منو بخونه....

اما واقعاااااا دلم گرفت ازین کمی جمعیتتتتتتتتت

 

 

 

حس میکنمممممم تااااازه مثل قبلنام داره میشه این لحظه.....

وقتی هستم....توی اجتماعات جبهه ی حق .....

حس قطره ای رو دارم که خودشو به رود و دریا میرسونه...گم میشه اما انگار تاااااازه پیدا شده....

 

سرود جمهوری اسلامی ایرانمونو که خوندم بعد از مدتها با تموم وجودم خوندم و از شدت ذوق و اقتدار اشک شوق و شرم توی چشام جمع شد

 

 

 

خداروشکر جمعیت فزونی پیدا کرد....

اما توقعم خیلیییی بیش از اینها بوده...

 

 

 

 

 

برام خیلییییی جذاب بود یه پسری که شاید دهه ۸۰ بود و وقت اذان اومد نمازشو خوند و دوباره اومد به سخنرانی گوش داد....

جدابترین چیزی بود که دیدم....

دمش گرم و عاقبتش ختم بخیر و شهادت....

  • فرزند آدم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی