شب اول محرم....
خواستم بگم انگار محرم فرداست میخوای لباس مشکی برات بفرستم واینکه پرچمات رو اگرخودت دوست داری توی خونه بزنم؟
جاشون رو بگو ک نصبشون کنم.
پیام خواهرم بود....
میدونست مشکی پوشیدن محرمم تا جاییکه مقدوره ترک نمیشه....
میدونست گیج و منگم از درگیری های بیمارستانم تو این دو سه روز...و یادم به محرم نیست و...
میدونست پرچمامو دوس دارم و توی خونه رو باهاشون متبرک میکنم....
از دم عروب خواستم بنویسم...
اما ...هی چک کردم دیدم هیچ ستاره ای روشن نشد اومدم که خودم بنویسم فقط شب اول محرمه...شاید بعضیا مثل من گرفتاری حساب روز و ماه رو ازشون گرفته...
دیدم شاگردبنا نوشتن...
خوندم و واقعاااااا و انصافاااا حرف دل ماها رو میزنن...
منم اولین بار ۹۲ بود که به یه نامحرم رو زدم برا رفتن...
بابا نذاشتن....
از گریه تا قهر تاااا هرچییی...تااااا اربعین سال بعدش زووووور زدم شدم جاده باز کن واسه خواهرمم...
قسمت شد سال ۹۵ برای اولین باااار با یکی از دوستانمون که خدا خیرشون بده و همینجوری خودجوش راهبری کردن چنتای مثل ما رو رفتیم...۹ تا خانم...
و این شد که جااااا افتاد اربعین توی خونه ی ما....
واااقعاااا منم فکر میکنم اگه محارمتونو در لذتهای حلال همراهی نکنید معلوم نیست که حتی شااااایددددد ساااااالهااااااا بعدددددددددد خودتون ناچار شید در حرام همراهیش کنید با تایید یا سکوت یااااا هرچیزی....
ببخشیدا مگه اربیعین سفر رفتن واجبه که کسی بخواد به نامحرم رو بزنه
اون مطلب سخیف و شرم آور و حرف های مفت رو خوندم همه ش توهین به مقام پدر بود برای یه سفری که تازه ادعا میشه مستحبه در حالی که ...
واقعا شرمم میشه وقتی میبینم برای عقاید و تعصبات خودشون اصول و مبانی رو لگد مال میکنن!
من از این جور آدم ها بیزارم!